دو هزار و پانصد و پنجاه و پنج
سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۲۵ ق.ظ
تو مدرسه رفتیو من آمدم
امشب دستها میل نداشتند جدا شوند
حرکت آرام و ساییده شدن نوک انگشتان قلب پاره کرد
زمانی که هم را تا لحظه آخر کنار نمیگذاشتند
مکث زیباست
دلم میخواهد مخترع عدد به عنوان شروع کننده ی بسیاری از بدبختی ها، سختی های زیادی کشیده باشد
تقویم
ساعت
پول و چند نفر دیگر
چیزهایی که در دل میمانند
گناه دارند آدمها
چشمها ظالمند
من حالم خوب نیست
کاش... ولش کن
کار از چندین و چند کاش گذشته
۰۰/۰۸/۱۸