.

.

من.بزرگتر مساوی.۲

جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۲۲ ب.ظ

گاهی با خود از قسمت حرف میزنم

از سرنوشت. از یک سری نقش از پیش تعیین شده که ما بازی اش میکنیم. اسمش هر چه که باشد آغشته به کثیف ترین شکل مدفوع باد.

زندگی بدهکار بود به من. شاید خودش نمیداست. او را نمیگویم، زندگی را میگویم. نمیدانم چرا مانند بقیه طلبکار ها رفتار نمیکنم. نیاز بی نهایت، منطق قوی، آسودگی دل در گرو گرفتن طلبم است. اما ادامه میدهمش. مثل کودکی که در بازی زمین میخورد اما زانویش زمین را لمس نکرده، طعم دوباره ی دویدن را میچشد. چه شد که من نگاه میکنم فقط؟ که بین آدمهای رنگارنگ اطرافم کسی را نمیبینم که که ۳ جمله فقط ۳ جمله را بتوانم بگویمش؟ که نیازی به گفتن همان ۳ جمله هم نمیکنم؟ که جوابم را که گرفتم، غیر از طرز فکرم نسبت به مسأله ی موجود، طرز فکر و عقیده ی شخصیم نسبت به کلیت داستان را که شاید پیشتر گفته باشم را بگویم؟ حتما قسمت است. کمی از مدفوع باقی مانده را بار دیگر بر قسمت میریزم.

بعد از یک روز ضربان قلبم محکم و دردناک است. آشفته ترین در جمع آشفتگانم. شانه ام سنگینی میکند. به مادرم گفتم. از زندگی گفتم. از این که دلم میخواهد بعد از این همه سال یک ماه فقط بخوابم گفتم. بین خودمان بماند، خواب معمولی را دوست ندارم. یک ماه هم دوست ندارم. دلم مدت نامعلومی کما میخواهد. دلم تجربه میخواهد. هوس دویدن در سر دارم. بدون کفش. بدون جوراب. اصلا لخت. روی تپه های چمن پوش نم دار با عطر خاص بدون حضور کسی. مرتع پشت مرتع. آنقدر بدوم و داد بزنم و بخندم و بغض کنم و بایستم و گریه کنم که سبک شوم. که بگویم آخیش راحت شدم. که هی بلند شوم و گریه به زمین بزند مرا. تا دراز بکشم. آسمان ببینم. بخوابم. بخوابم. بخوابم. در کلبه ی چوبی بیدار شوم. پناه ببینم.

غمگینم. بی حرکت. چه میگویید، برزخ. از خود گذشتگی یا از خود گذشتگی. دو نوع از خود گذشتگی داریم. یکی گذشتن از میل خود به دلایلی مثل تعارف، علاقه، شرایط خوب و... . یکی گذشتن از خود برای حس خوب آدم مقابل. کسی که هر دوی اینها را انجام دهد ایثارگر است. اصلا سهمیه میدهند برای کنکور. خودت میدانی باسهمیه قبول شده ای. میدانی که از بقیه ضعیف تری. میدانی حقت نبوده. میدانی بیشتر از اینها لایقت بوده. میدانی دلت خوب نیست. ولی ایثار گری. از رشته ات لذت ببر.

همه چیز را مچاله میکنم. دستت هم سیاه شد. ایرادی نیست. در سطل را باز کن. سطل فقط گنجایش همین زباله را دارد. خالیش نکن. هیچوقت. دلت گریه خواست. دلت گرفت. اذیت شدی. ناملایمات ویرانه ات کرد. بیا. تنها بیا. به کسی نگو. در سطلت را باز کن. کمی گریه کن. بعد برو به ایثار مزخرفت برس. به روی قسمت عنیت سیفون بکش. دل برای اینجا ساخته نشده. امیدوارم پاسخم را بدهی. حماقت، نا امیدی ، مسخره بازی. ۳ ضلع مثلث زندگی این روزهایم. خوش آمدید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۰۵
hmd ja

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی