.

.

شوگر خواب

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۰۰ ق.ظ

قبل خواب به چیزی فکر کنی میتونی تو رویات بیاریش.

اما اگه اون چیز برات اونقدری بزرگ و مهم باشه و بخوای بهش فکر کنی که تو خواب ببینیش که خوابت نمیبره.

من میخواستم تو را به رویایم دعوت کنم. اما فکر به تو خود رویا بود. کدام رویاست؟ من خوابم و رویای توست یا بیدارم و خوابم نمیبرد و تو رویایی؟

تو را میچشم. بویت را میچشم. نفس تو را تنفس میکنم. بازدمم در شیشه است تا بعد استفاده اش کنم. من کولی وار تو را مینگرم. سوزش چشمها از پلک نزدن تاوان ناچیزی است. مجال بدهی دستهایم را بریده و نمک آلود میکنم. کدام عشق زمینی ارزش این سطح از حقارت را دارد.

تعریف عشقی که بد خورانده شده.

نرسیدن نرسیدن نرسیدن

این فراغ و گذشت بی معنیست.

اشتباه است.

چه کسی اولین بار گفت عشق در نرسیدن است.

من برسم عاشق نیستم؟

هستم

چرا معنی عشق با شکست بیشتر به چشم میآید. آنهایی که نرسیده اند معروفند و زبان زد.

شاید آنهایی که رسیده اند آنچنان غرق در خوشبختی و زندگی اند که مجالی برای تعریف ندارند.

ما را پست کرده اند. حقارت در خون ما ریشه دوانده. زخم دوست داریم. یاد، ما را در خود میبرد. 

بیاییم و از نیازمان بگوییم. شیرینی ای در دوری نیست.

لعنت به ادبیات و شعر و دست نشانده هایش.

لعنت به بیتی که به من گفت مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن    یاد یک عشق عذابیست که لذت دارد.

لذتی وجود نداشت.

سر تا سر خودخوری و عذاب بود.

عذاب حرفهایی که باید زده میشد و نشد. عذاب کسی که از دست رفت و زندگی ما با او رفت. عذاب ناتوانی در ساخت حال.

 

اول متن من بودم

وسطش من بودم

انتهایش من هستم

 

من میدانم که بعضی چیزها یک بارند. نابند. تکرار نمیشوند. من حس غرق شدن را درک میکنم. من بیتهای زیادی خوانده ام و خود را آلوده ی آنها کرده ام. من زیاد پلک نزده ام. اما بعضی مواقع ارزشش را نداشت.

درخت ای کاش بی ثمر است. سکون، گند آور است. خیال و خیال و خیال و نشدن و نرسیدن به استهلاک ختم میشود. باید ساخت. باید کمتر یاد آوری کرد. باید رنج را قطع کرد.

 

ما کجای کاریم

چه زمانی قرار است به خودمان بیاییم و رنج را برش بزنیم؟

امشب زمان مناسبی است

پس از این نیازم را میگویم

تو هم نیازهایت را بگو

ترس ندارد

چرا بیهوده اصرار کنیم. چرا بیهوده نه بگوییم. تا چه زمانی سر فرو بیاوریم. آسمان دیدنی تر از زمین است. یک باره ها با تلاش تکرا میشوند حتی با شکوه تر از قبل.

 

به هم کمک کنیم و عشق را در وصال ببینیم نه در هجران

 

باید برای رویا و رنجی واقعی مرثیه سر بدهیم. چیزی که ارزشش را داشته باشد. ما خود را وقف بی ارزشها کرده ایم.

من تمام قد ایستاده ام که سالها برای رنجی عظیم سوگواری کنم. اما الان وقتش نیست. رنجی به این سزاواری نیست که برایش عمرمان را بدهیم. شاید کهنسالی زمان مناسبتری باشد. چیزهای بیشتری چشیده باشیم. ناسزاوارها را بهتر بشناسیم.

 

 

امشب نمیخواهم خواب تو را ببینم. تو رویا نیستی و نبوده ای. میتوانی کابوسی باشی که باید حذف شوی.

 

من اشتباه میکردم

من اشتباه میکنم

من اشتباه خواهم کرد

من به اشتباهاتم افتخار میکنم

 

 

                             Sholex bic

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۷
hmd ja

نظرات (۴)

:)))))))))))))))))

پاسخ:
از همین علامتا یه چشمش بسته باشه شایدم دو تاش و پرانتزاش کمتر

منظور تون اینه

; ))))

پاسخ:
یه ذره اصلاحش کردم و ممکنه دو تا چشمشم بسته باشه. ولی در کل آره

کاش بیشتر پست میذاشتین...

پاسخ:
نمیدونم چی بگم. هر چی نوشتم جواب خوبی نبود. معمولا بعضی شبا و تو یه احوالایی باشم یه سر میزنم به اینجا.

هر جور راحتین :)

 

ولی نوشتار تون قشنگه :)

پاسخ:
ممنون. خوشحالم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی