.

.

 

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۵۵
hmd ja

علوم چی میگفت بهمون؟
میگفت حواس انسان بر پنج نوعند
بینایی بویایی لامسه شنوایی چشایی
درست میگفت؟
بعد ها یه حسی پیدا شد بهش میگفتن حس شیشم
اسمم نذاشتن واسش
گفتن حس شیشمه
هر کی یه برداشت داشت ازش
هر کی فکر میکرد داشته باشتش یه سر و گردن از بقیه بالاتره
من نداشتمش
اصلا نمیدونستم چیه که بخوام داشته باشمش
بقیه هم ندارن
اداست پیش بینیه پای احتمالات وسطه
ولی من یه حس دیگه دارم

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۵۰
hmd ja

 

 

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۴۲
hmd ja

من نشستم بروی مِی بخری بگردی

ترسم اینَست مسلمان شده باشی جایی

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۵۶
hmd ja

یه روز که برف بباره

تا شب میشینم پشت پنجره

بوی پیپ کل آتاقمو پر کرده

دودشو از لای سیبیلام که یکیشون مشکیه یکشیون طلاییه یکیشون سفیده یکیشون قهوه ایه رد میکنم

سرمای زیاد تو ترکیب با بخار و دود، یه لایه برفک رو سیبیلام کشیده

فقط به تو فکر میکنم

منتظرم آسمون خاکستری بشه

تو شب برفی ماه دیدی تا حالا؟

میشه تا شب بباره؟

دوست داشتم یه سورتمه داشتم

اگه داشتم، امشب به جای هفت تا سگ بهش یازده تا سگ میبستم

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۹ ، ۰۲:۳۹
hmd ja

شب خوبی برای شروع نیست

ولی شاید بشه ادامش داد

جلو رفتن زندگی تو امتداد سرمای دی بیشتر حس میشه

درست مثل حرف اون که میگفت چرا این ماه تموم نمیشه

من دوست نداشتم تموم شه

فرقی نداره

برگا میریزن

سرد تره

لبامو تو یقه ی هودی قایم میکنم

ازشون ها میخوام

ها میکنم

گرمای ها گردنمو گرم میکنه

۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۹ ، ۰۲:۱۷
hmd ja