علوم چی میگفت بهمون؟
میگفت حواس انسان بر پنج نوعند
بینایی بویایی لامسه شنوایی چشایی
درست میگفت؟
بعد ها یه حسی پیدا شد بهش میگفتن حس شیشم
اسمم نذاشتن واسش
گفتن حس شیشمه
هر کی یه برداشت داشت ازش
هر کی فکر میکرد داشته باشتش یه سر و گردن از بقیه بالاتره
من نداشتمش
اصلا نمیدونستم چیه که بخوام داشته باشمش
بقیه هم ندارن
اداست پیش بینیه پای احتمالات وسطه
ولی من یه حس دیگه دارم
یه روز که برف بباره
تا شب میشینم پشت پنجره
بوی پیپ کل آتاقمو پر کرده
دودشو از لای سیبیلام که یکیشون مشکیه یکشیون طلاییه یکیشون سفیده یکیشون قهوه ایه رد میکنم
سرمای زیاد تو ترکیب با بخار و دود، یه لایه برفک رو سیبیلام کشیده
فقط به تو فکر میکنم
منتظرم آسمون خاکستری بشه
تو شب برفی ماه دیدی تا حالا؟
میشه تا شب بباره؟
دوست داشتم یه سورتمه داشتم
اگه داشتم، امشب به جای هفت تا سگ بهش یازده تا سگ میبستم
شب خوبی برای شروع نیست
ولی شاید بشه ادامش داد
جلو رفتن زندگی تو امتداد سرمای دی بیشتر حس میشه
درست مثل حرف اون که میگفت چرا این ماه تموم نمیشه
من دوست نداشتم تموم شه
فرقی نداره
برگا میریزن
سرد تره
لبامو تو یقه ی هودی قایم میکنم
ازشون ها میخوام
ها میکنم
گرمای ها گردنمو گرم میکنه